۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

۶

روزی نقی (ع) تبر خود را برداشته و به همراه عفیر و شمقدر راهی بتخانه شدند تا آثار شرک را از بین ببرند. حضرت شروع به شکستن بت ها کرد و در آخر هم تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت. از آنجا که حضرت یادش رفته بود ساعتش را جدید کند و طبق ساعت قدیم کار می کرد، گمان نمی کرد که مردم انقدر زود به شهر برگردند. برای همین موقع خروج از بتخانه با مردم و عوامل حاکم رو به رو شدند.
-: بگید ببینم کی این بت ها رو شکسته؟
امام نقی که از شدت ترس بیضه هایشان زیر گلوی مبارک جفت شده بود قاطی کردند و سریع در پاسخ گفتند: چرا از این دو حیوان نمی پرسید؟
آنها هم درجا به امام نقی اشاره کردند، در این هنگام امام رو به دوربین کرده و گفتند: قاعدتا نباید اینطوری میشد! و با لوله بر سر خود کوفته و از هوش رفتند (به سبک مهران مدیری).



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر