۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

۱۹

عده‌ای نزد امام نقی آمدند و گفتند که عباس تایسون (از اراذل نظام آباد) با لات و لوت‌ها و کفتربازها می‌چرخد. شما نامه‌ای به وی بنویس تا خودش را جمع و جور کند.
بالاخره برای تیپ فرهیخته شما این وضعیت خوب نیست.
امام مقداری محاسنش را خاراند و فرمود بله درست است. سپس روی یک تکه پاپیروس لیست خرید خواروبار از سوپر دریانی را نوشتند و گفتند این را به عباس تایسون بدهید. اصحاب گقتند شما انگار مخت تاب داره ها، ما میگیم یارو لش و لوشه شما لیست خرید میدی؟ امام نگاه عاقل اندر سفیهی به آنها انداخت و فرمود شما که نمیدونید الکی زر نزنید. الان این لیست خرید رو بهش بدید اون به احترام من میره دنبال تهیه پول از دوستاش و خودش و همه دوستاش از فردا تبدیل میشن به بهترین آدمهای دنیا. صحابه که از روش تربیتی امام گرخیده بودند لیست خرید را نزد عباس تایسون بردند. عباس تایسون با دیدن لیست خرید یک فصل صحابه را سفت کتک زد و فحشهای خیلی ناجوری به امام و اهل بیت داد. صحابه بدو بدو نزد امام برگشتند و قضیه را گفتند.
امام مجدداً دستی به محاسنشان بردند و فرمودند قاعدتاً نباید اینطوری میشد، حالا یه خرید کردن که اینقدر عصبانی شدن نداره. اون زنبیل رو بده به من خودم میرم خرید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر