۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

۲۰

نقی دختری تنومند با قوزکی پر گوشت دید! آب از دهان حضرت راه افتاد و او را به منظور جماع هاردکور به خانه آورد. اما به محض اینکه دامنش را پایین کشید جیغ بلندی زد و از هوش رفت ...
وقتی به هوش آمد دردی در دبر خود داشت و کاندومی مصرف شده بر محاسن مبارکش!!! با خود گفت: قاعدتا نباید اینطوری می شد ....

نقی و ترانسکشوال ها، از کتاب جماع غیر ممکن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر