۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

۱۶

ابورامکال مینقلد:
به امام نقی وحی شد که باید فرزندش را در راه خدا قربانی کند. پس امام هم سر ساعت عسگری کوچولو را به جاجرود برد تا به گفته خدا عمل کند. امام چند ساعتی منتظر ماند تا خدا قوچ یا گوسفندی نازل کند تا به جای عسگری کوچولو گردن وی را بزند، ولی هر چه منتظر ماند حیوانی نیامد. پس چند فحش رکیک نثار خدا کرد. خدا هم عذابی سخت به شکل سیل نازل کرد و بیشتر سامرا را آب برد.
امام نقی هم تبسمی کرد و بهت زده به دوربین فرمود: قاعدتا نباید اینطوری میشد!
بعدها امام عادل بودن را از صفات خدا حذف کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر